نقد حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیرضا پیروزمند بر کتاب «عصر حیرت»
حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیرضا پیروزمند، پیرو نشست «کرسی ترویجی نقد و ارائه دیدگاه علمی» که در روز چهارشنبه، ۱۶ مهر ۱۳۹۹ در خصوص کتاب «عصر حیرت» نوشته مهدی نصیری، در مدرسه حکمرانی شهید بهشتی برگزار کردید، یادداشتی پیرامون نقد این اثر را در اختیار مدرسه حکمرانی قرار دادهاند که برای اولین بار منتشر میشود:
بسم الله الرحمن الرحیم
باتشکر از تلاش جناب مهدی نصیری در نگارش کتاب عصر حیرت، توفیق یافتم تمام کتاب را ملاحظه نمایم، ارزیابی زیر حاصل دریافت اینجانب است:
- کتاب دربردارندۀ پارهای مدعیات است که محل وفاق جامعه تشیع به ویژه فقه باوران است و تکرار مکرر این موارد افزودهای به دانش پیشین ندارد همچون: عدم اتمام حجت یقینی در نظر و عمل به واسطه عدم حضور یا حتی بسط ید معصوم (ع)؛ یقینی نبودن فتاوای فقها؛ امکان اجرای نسبی معارف اسلامیِ مورد پذیرش و قابل فهم؛ مانعیّت مدرنیته؛ مانعیت ضعف مدیریت حاکمان یا ابهام در نقشه راه تمدن سازی اسلامی...
در کنار این قبیل موانع و ادعاهای سلبی، ادعاهای ایجابی مورد توافق هم کم نیست، همچون: وظیفه تبعیت از فقها و رافع تکلیف بودن برای مکلفین؛ مشروعیت قیام قبل از ظهور؛ اثر مثبت انقلاب اسلامی در حفظ کیان اسلام؛ تکلیف به تلاش و قیام جمعی بر علیه ظلم و ظالم؛ پذیرش نظریه ولایت مطلقه فقیه… این همه میتواند زمینه تفاهم مناسبی فراهم آورد.
- بررسی نتایج:
اگر نمود تلاش علمی نگارنده در آخرین قسمت، «نتایج کلامی…» تجلی یافته باشد (که ظاهراً چنین است) به عرض میرساند: کلیه نتایج مورد ادعا در زمینه سیاسی، اجتماعی، فقهی و عقیدتی، مورد پذیرش عامه است. اگر جدا از بقیه کتاب، این موارد را به اشتراک میگذاشتید مورد تأیید همگان قرار می گرفت. البته منظور مصادیقی است که از ثمرات به اصطلاح نگارنده، «عصر حیرت» بیان داشتند. همانند اینکه: همه احکام در همه شرایط قابل اجرا نیست؛ باید با جوانان با شفقت برخورد کرد؛ باید نگاه فرهنگی بر قضایی اولویت داشته باشد، انحرافات را نباید حمل بر خبث باطنی کرد؛ باید برای پیشگیری از انحراف تلاش کرد؛ در مواردی سوء مدیریت باعث فاصله فرهنگی شده است؛ غرور علمی پسندیده نیست؛ گفتگوی علمی مورد تأکید است؛ تکثر معرفتی یا حفظ موازین پذیرفتنی است؛ حجت کامل بدون حضور و بسط ید معصوم تمام نمیشود و مواردی از این قبیل اما مهم این است که هیچیک از مدعیات فوق ابداً ربطی به پذیرش «عصر حیرت» و «ناکامی در تمدن سازی اسلامی متناسب با مقدورات عصر غیبت» ندارد.
- استفاده از کلمات مبهم یا غیرقابل اثبات در نتایج
اگر بپرسیم توفیق نسبی و محدود در تمدن سازی اسلامی چه اشکالی دارد؟ جواب میدهند: چون این مقدار «رضایت بخش و مقبول» نیست. اگر بپرسیم ملاک رضایت بخشی چیست؟ میگویند اینکه حداقل ۷۰ درصد از معارف اسلامی مورد تحقق یابد و حال آنکه بنا به برآورد ایشان حداکثر ۳۰ درصد قابل تحقق است! ادعای تمایز بخش ایشان این است.
حال آنکه: اولاً: با وجود موانع ذکر شده و مورد پذیرش به چه دلیل باید پذیرفت آن مقدار نمیشود و این مقدار می شود؟ با کدام محاسبه؟
در دوران عمر کوتاه ما اتفاقات بزرگی رخ داد که اگر به چشم خود نمیدیدیم باور نمیکردیم، از جمله انقلاب، جنگ و دفاع مقدس، مقاومت در مقابل تحریمها، غلبه بر فتنهها و فتنهگران داخلی، شکست منطقهای دشمن...
ثانیاً: همواره بین آرمانی که برای آن باید تلاش کرد با آنچه در عمل اتفاق می افتد فاصله است اما این فاصله هیچگاه نه دلیل طرح آرمانهاست و نه دلیل محدود کردن هدف و تلاش برای رسیدن به هدف.
ثالثاً: یکی از ارکان تکلیف به اتفاق فقها، قدرت است، گرچه ایجاد قدرت هم جزء تکلیف است اما لحاظ تلاش حداکثری علمی و عملی آنچه ملاک رضایتبخشی و مقبولیت است انجام قیام لله به قدر ممکن در جهت مطلوب است که از قبل نیز قابل تعیین نیست.
- «هدایت و کمال» و نه «حیرت»
مهم این است که به هدایت امام (ع)، نواب عام امام و به ویژه در عصر غیبت با وجود ولی فقیه جامعه تشیع از نظر فهم قاعدهمند دینی و گسترش نفوذ علمی و عملی کماً و کیفاً گسترش یافته است. این همه با وجود موانع مورد پذیرش اتفاق افتاده است.
۱/۴- در زمان امام (ع) هم با منطق شما عصرت حیرت بود چون: امام (ع) بسط ید نداشت، همه به امام دسترسی نداشتند، ظرفیت فهم افرادی که دسترسی داشتند هم یکسان نبود، امام به لحاظ شرایط تقیه گاه متناقض سخن میفرمودند، در نتایج هم به اصطلاح شما در سقیفه، در صلح امام حسن (ع)، در عاشورا… به نتایج نسبی محدود و غیرمقبول رسیدند.
۲/۴- در زمان غیبت امام زمان (عج)، آفتاب پشت ابر، عامل حیات و هدایت است، چنانچه عدم رؤیت آفتاب مانع این آثار فیزیکی نیست عدم رؤیت امام (ع) نیز مانع آثار وجودی امام (ع) نیست.
۳/۴- با عدم حضور امام (ع)، همانند بعض روشنفکران، شریعت را صامت فرض کردید که قابل تردید جدی معرفت شناسانه است و این استدلالی متفاوت با قاعده لطفی است که نقد فرمودند.
۴/۴- در عصر غیبت به پشتوانه تلاش علما و به ویژه فقها نه تنها به سمت حیرت افزونتر نرفتیم بلکه تکامل در فهم حجتمند اتفاق افتاده است.
مرور اجمالی به تکامل ادوار فقاهت که با آن آشنا هستید، گواه این معناست. حرکت از انسداد باب علم به انفتاح باب علم، حرکت از انفتاح اخباری به انفتاح اصولی؛ حرکت از انفتاح اصولی محدود به فقه فردی به انفتاح اصولی پاسخگو به مسائل مستحدثه اجتماعی؛ حرکت از پاسخگویی به مسائل مستحدثه اجتماعی به سمت شکلگیری فقههای مضاف همچون فقه اقتصاد، سیاست، امنیت، شهرسازی و … (هرچند نوپاست و قدرتمند نشده است) و هنوز هم گامهای استوار تری در راه است.
ارتقاء فهم و تفاهم نخبگانی حاصل تلاش صدها عالم برجسته در طول صدها سال تلاش علمی تضاربیافته است.
۵/۴- در برجسته کردن اختلاف علمی فقها افراط شده است. شاهد آن مقایسه حجم فتاوای مورد اتفاق و مورد اختلاف و نیز میزان اختلاف در موارد عدم تطابق فتاوا است. از بی اعتماد کردن مخاطب به فقها چه کسانی سود می برند و آیا عامل تقویت دینداری است؟
۶/۴- عامل و قرینه دیگر کاسته شدن حیرت در حرکت به سمت شناخت و تحقق تمدن سازی اسلامی، مرور بلوغ تفکر و عملکرد شیعی در اداره جامعه است و نقش مهمی که علما و فقها در سیرورت جامعه اسلامی داشتند. از تقابل با دولت عثمانی تا دولت صفویه تا مشروطه تا جمهوری اسلامی تا الهام بخشی منطقهای و این همه گواه توانایی علما در «سامان شایسته و درست» اما تدریجی دین مداری است.
۷/۴- از این رو ادعای ص ۱۳۷ گزاف و بی پایه می نماید که:
«امت، علما، حاکمان بلوغی از خود نشان ندادند همگی (به جز امامان و شیعیان) کمر به تحریف و تغییر دین بستند و تاریخ را در دورهای از تاریکی وارد کردند»
اولاً: اگر امت، علما و حاکمان شیعه هم هستند جمله متناقض مینماید.
ثانیاً: ادعای «همگی» به چه استنادی
ثالثاً انقلاب اسلامی انفجار نور بود یا دوره ای از تاریکی؟
۸/۴- حداقل در عصر بسط ید ولی فقیه نه عصر فروبستگی و حیرت و نه تنگنای دسترسی به فصل الخطاب علمی و عملی است (ص ۵۷) در امور اجتماعی فهم و تصمیم او، فصل الخطاب تبعیت و اقدام اجتماعی است و این یکی از الزامات پذیرش ولایت مطلقه فقیه است که بدان معتقدید.
۹/۴- از فروبستگی مورد ادعا، معنای ناقصی از انتظار فرج ارایه شده است. (ص ۵۷ و ص ۷۵) سکون، غصه خوردن، دعا کردن!
- مدرنتیه حتماً مانع بزرگی است و مضطر به ابتلای به آن هستیم اما:
- آیا رو به افول است یا رو به قدرت؟ (به مجله سیاحت غرب خود مراجعه نمایید)
- آیا باید نظارهگر بود تا حوالت تاریخی رخ دهد؟
- آیا نسخه و راهبردی برای مواجهه با آن وجود ندارد؟
- آیا امام و رهبری به پشتوانه مردم هیمنه نظام سرمایهداری را فرو نریختند؟
- آیا وعده و سنت الهی مبنی بر نتیجه اخلاص، استقامت… شامل حال امت اسلام نشده و نخواهد شد، موانع را فوق انتظار برنداشته و بر نخواهد داشت؟
- از دامن زدن افراطی به فروبستگی، حیرت، اختلاف، تاریکی، زمین ماندن احکام الهی، دین گریزی، صلابت مدرنیته، سامان نیافتن، تحقق حداقلی دین، ابهام درالگوی هدایت… کدام جبهه تقویت میشود؟ البته گمان شما بر این است دیدگاه مورد نقد باعث دینگریزی است اما با رنگ و لعاب شدیدتر دینی، دین حداقلی را در عمل، ناکامی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه (با ناچیز، محدود، نامطلوب، نا به سامان…)، ناتوانی از عقب راندن مدرنیته، بر طبل بی اعتمادی به فهم فقیهانه زدن (در عین اضطرار به تبعیت) … هرکدام گروهی از معارضین را خشنود مینماید!
- در برآورد از اجرای احکام، احکام یکسان انگاشته شده است
- اهمیت احکام اجتماعی نسبت به احکام فردی
- اهمیت صیانت از ولایت اجتماعی اسلامی نسبت به بقیه احکام اجتماعی
- اهمیت پایداری مردم در دفاع از حق و تقابل با ظلم
- نتیجهگیریهای شما مشمول حکم خود شما مبنی بر حیرت است
ضمن اینکه شما نیز در اثبات خرف خود از منطق فقها (که نتیجه ظنی در پی دارد) بهره بردید.
نظر شما :