‌گفتگوی رئیس مدرسه حکمرانی شهید بهشتی با فصلنامه طلیعه۱۴۱۷ شورای عالی حوزه های علمیه خراسان

‌‌‌‌‌دکتر مهدی غضنفری : برای رسیدن به تمدن اسلامی، باید اندیشه حکمرانی تقویت‌شود

۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۵:۲۸ کد : ۱۲۱۰ اخبار
تعداد بازدید:۳۲۵۷
گفتگوی اختصاصی دکتر مهدی غضنفری رئیس مدرسه حکمرانی شهید بهشتی با فصلنامه طلیعه ۱۴۱۷ شورای عالی حوزه های علمیه خراسان باموضوع «سیاستگذاری در حوزه های علمیه». دکتر مهدی غضنفری طی مصاحبه ای که به شکل مجازی انجام شد به سوالات مطرح شده در رابطه با موضوع سیاستگذاری در حوزه های علمیه در محور «بایسته های سیاستگذاری مطلوب در دنیای جدید» پاسخ داد.
‌‌‌‌‌دکتر مهدی غضنفری : برای رسیدن به تمدن اسلامی، باید اندیشه حکمرانی تقویت‌شود

‌‌‌‌‌‌‌

دکترمهدی غضنفری وزیر صنعت، معدن و تجارت در دولت دهم و رئیس مدرسه حکمرانی شهید بهشتی است. این مدرسه که در سال ۱۳۹۷ در دانشگاه عالی دفاع ملی تشکیل شد، به سیاست‌های کلان حکومتی و حکمرانی می‌پردازد. همین مسئله غضنفری را یکی از بهترین افراد برای بررسی بایسته‌های سیاستگذاری مطلوب در دنیای جدید بدل می‌سازد او معتقد است حوزه علمیه درآینده باید به کانون پرورش حکمرانان تبدیل شود به باور غضنفری همچنین حوزه علمیه باید مقدمات پایه‌گذاری تمدن نوین اسلامی را انجام دهد. مشروح گفت و گوی اختصاصی طلیعه ۱۴۱۷ با رئیس مدرسه حکمرانی شهید بهشتی به قرار زیر است:

برای شروع بحث، بفرمایید به نظر شما چه افراد یا نهادهایی باید درامر سیاستگذاری در حوزه‌های علمیه نقش آفرین باشند؟

به نظر می‌رسد در مورد مسیر آینده حوزه‌های علمیه مراجع معظم تقلید و علمای برجسته تصمیم می‌گیرند و قاعدتاً علما و طلاب هم تبعیت می‌کنند علاوه براینکه تا جایی که به خاطر دارم عده عزیزان آگاه به مسائل روزهم در حوزه‌های علمیه تشریف دارند بنائا نمایندگانی از طرف مراجع معظم می‌توانند چهارچوبی را تعیین و براساس همان تصمیم‌گیری صورت بگیر د که قاعدتاً این چنین برنامه‌ای هم دارند.

این مجموعه سیاستگذار چه ویژگی‌هایی باید داشته باشند و درامرسیاستگذاری مطلوب چه موّلفه‌هایی را موردتوجه قراردهند؟

من معتقدم همان اندازه که فقه فردی مورد نیاز ما است به همان میزان بلکه بیشتر از آن، به فقه اجتماعی نیاز داریم که بایدها و نبایدهای مواقع بحرانی را علمای اعلام در رأس آن مقام معظم رهبری مرتب به ما اعلام نمایند.

همان گونه که فقه فردی حلال و حرام و ثواب و عقاب و … داریم و بر همان ملاک، افراد به متدین و متقی و مانند آن توصیف می شوند؛ در فقه گروهی، جمعی و حکمرانی مانند امور بانکداری بورس و بیمه هم باید، بایدهای متناسب با زندگی مردم به تدریج شکل بگیرد.

ما در مدرسه حکمرانی تاکنون ۱۲ عنوان و سرفصل اصلی حکمرانی جمعی (نه فردی) را شناسایی کردیم که برخی تا ۲۰ عنوان هم رساندند. مانند عناوین و حوزه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی، دفاعی، تقنینی، قضایی، سایبری، علم و فناوری، زیرساخت ها که باید در تمامی این مواضع، بایدها و نبایدهای حکمران مشخص باشد. اساسأ دلیل شکل گیری این ۱۲ حوزه این است که به نظر می رسد حکمرانان، باید در قبال این حوزه ها پاسخگو باشند. وقتی که در مورد سیاستگذاری در حوزه علمیه هم سخن می گوییم خوب است حوزه علمیه، مصادیق و مبانی علمی و الهی این عناوین دوازده گانه چالشی موجود در کشور را بیان نمایند که تصمیم گیران در این عناوین، روی بنیان های ارزشی دسترسی داشته باشند و در نتیجه، تصمیم درستی اتخاذ نماینده چون مردم مشتاق اند تصمیمات اتخاذشده، در موارد فوق، مبانی الهی و ارزشی داشته باشد.

به عنوان مثال، مجلس، تصمیم بر مالیات بستن بر خانه خالی با تعرفه و عوارض بر واردات و صادرات کالا می گیرد که این اقدام براساس تجربه بشری و برخاسته از تصمیمات سایر کشورها است. البته شورای نگهبان برای اینکه این تصمیمات برخلاف شرع مقدس و متضاد با آن نباشد، بررسی و سپس تایید یا رد می کند. اما علاوه بر مسیر موجود، بر مبانی، ریشه ها و پایه های این تصمیمات از منظر منابع مهم دین همچون آیات، روایات، سیره نبوی و أئمه دسترسی کامل نداریم و در این زمینه، کم کار شده است.

البته ممکن است این دانش، در میان حوزه وجود داشته باشد، اما جامعه از آن بی بهره هستند، در مجموع هرچه تصمیماتمان را به اصول و مبانی دین نزدیک کنیم، مطمئن تر، خالی خطا و یقینی تر خواهد شد و متقابلاً هر میزان که از میانی دینی فاصله داشته باشیم، دچار خطا و انحراف شده و ممکن است بشر را به جای سعادتمندی، نگون بخت کند.

خلاصه اینکه: پاسخ به مسائل مستحدثه و چالش های اجتماعی و پیدا کردن مبانی دینی، ترتیبات لازم دارد. البته ورژن و گونه دیگری هم هست که اسمش را می گذارم اسلامیزه کردن (که این گونه، قابل قبول و قشنگ نیست)؛ یعنی چیزی را از غرب یا اندیشه بشری بیاوریم و با یک آیه یا حدیث نامناسب به آن رنگ و لعاب اسلامی بپوشانیم! درحالی که من برعکس میگویم؛ باید در مبانی دینی و اندیشه بزرگانمان مرور و تفحص داشته باشیم که این اقدامات، در مقابل زحماتی که علمای اعلام در مسیر تحصیل و یادگیری، گذراندند کار سخت و دشواری نخواهد بود و اساساً عناوین آیت الله و… بیانگر قدرت آنان برای تفحص و درآوردن مرواریدهایی از دریای دانش الهی و صید مفاهیم ارزشمند دینی و عرضه آن به جامعه با زبان ساده و قرار دادن آن در اختیار مجلس برای وضع قوانین و در اختیار قوه قضائیه برای وضع مقررات دادیاری، دادستانی، قضاوت و اجرای حکم و… است.

اینکه حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: فعلاً نسیمی از اسلام در این کشور وزیدن را آغاز کرده است. شاید منظور ایشان این بوده است که ما هنوز در بسیاری از ارتباطات اجتماعی و اداری و برنامه های حاکم بر سیستم های دولتی مان، روش های گذشته را انجام می دهیم. خیلی وقت ها مردم شریف، برای دریافت مجوزها اذیت می شوند و گاهی باید زیرمیزی بپردازند و در صف ها بمانند و احیاناً برخوردهایی ناشایست با مردم می شود.

در یک جامعه اسلامی باید همه مردم، بایدها و نبایدهای شرعی از قبیل حرام، حلال و مباح را بدانند. یک زمانی گفته شده بورس بازار خوبی است، همه پول ریختند و همه هم ضرر کردند. پس باید دید مبانی دینی این امور چه میشود؟ فراخوان خوب بود یا فروریختن بد بود؟ مقصر که بود؟ و...

جامعه دینی یعنی اینکه ما از انجام گناه بترسیم، در حالی که در خیلی از فعل و انفعالات اجتماعی، معلوم نیست کدام گناه است و کدام گناه نیست؟ به عنوان مثال، با اینکه میدانیم ربا بد است اما سود بانکی ربا است یا نیست؟ - که این موارد یا بدون پاسخ است یا اینکه پاسخ مناسب را نگرفتند.

به نظر شما الگوی مطلوب در سیاستگذاری حوزه علمیه برای مدیریت تحول چگونه باید باشد؟

ببینید ما باید تمدن نوین اسلامی را پایه گذاری کنیم؛ کما اینکه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در فرمایشات ۱۹ دی هم به این امر پرداختند و درواقع تعیین مسیر کردند.

به لحاظ مفاهیم اداره اجتماع و حکمرانی در مورد استحکام بنیان تمدن اسلامی، از جمله مواردی که باید بنیانش مستحکم شود. ترتیبات اداری، سازمانی و ساختاری نیست. به عنوان مثال: اینکه در وزارتخانه های ما در مورد اینکه نهاده های دامی را به دامدار برساند، اختلاف نظر است و خیلی ها از ارز ۴۲۰۰ به عنوان یک رانت استفاده می کنند! این چگونه ما را به آن تمدن اسلامی می رساند که یک عده، از رانت های بزرگ استفاده می کنند و یک عده روز به روز، فقیر و فقیرتر می شوند؟! اینکه تمدن اسلامی و عاقبت به خیری نیست! پس این ساختار دارای قوام نیست بلکه از ناحیه آدم ها یا قوانین یا اجزا و پیاده سازی دچار ضعف و اشکال هستند.

اما آنچه باید مستحکم شود، اندیشه های دین و حکمرانی است و این موارد است که کشور را به عنوان جمهوری اسلامی ایران مزین می کند و باید این امور، قوام و انسجام را داشته باشند. لذا باید بر اسلام که بر عدالت خیلی تأکید می کند بیشتر از پیش، نزدیک شویم و علمای حوزه علمیه باید مصادیق عدالت را در اقتصاد، توزیع ثروت، توزیع فرصت ها، اشتغال، تحصیل. بهداشت و سلامت و … اول به صورت اندیشه ای پردازش، گفتگو و تبیین کنند، سپس در مقام عمل اجرا کنند و هردو جنبه باید رشد کند تا به آن مدینه فاضله تمدن نوین اسلامی برسیم، نمی شود که یک قشر از سلامت کامل برخوردار باشد و یک قشر دیگر، اصلاً دسترسی به لوازم بهداشت و سلامت نداشته باشند؛ با این حال و با این فاصله طبقاتی بگوییم به تمدن نوین اسلامی رسیدیم؟! از آنجایی که خدا را عادل می دانیم، نباید از عدالت چشم بپوشیم و حتی پیشرفت بدون عدالت را کافی نمی دانیم.

به لحاظ اندیشه ورزی باید یک عده که با مسائل ملموس مردم ارتباط دارند. اندیشه ها و راهکارهایی را ارائه کنند تا این مشکلات حل شود که اگر دنبال راهکارهای اسلامی باشیم، علمای حوزه، باید چنین کارهایی را انجام بدهند، لذا علم باید در حوزه علمیه به سمت این عناوین دوازده گانه ای که قبلاً عرض شد، تخصصی شود تا بتواند مسائل مردم را حل نماید. من زیاد وارد مسئله مدیریت تحول که در سوال آمده بود نمی شوم و باید علمای حوزه، خودشان آن را ارائه بدهند اما به عنوان یک شهروند، عرض میکنم این تحولی که از آن صحبت می کنیم، پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه است.

تا جایی که من شنیده ام، ازدواج کم، طلاق زیاد و پیوندهای خانوادگی تضعیف شده است و دارد ضعیف تر هم می شود. در مورد خیلی از برنامه و موسیقی هایی که از ماهواره ها پخش و در خانواده ها نفوذ کرده است، باید فکری کرد و راهکارهایی پیدا کرد و نگذاشت این فرهنگ مذموم، تبدیل به یک امر عادی شود. البته این را در حد گشت ارشاد و مانند آن عرض نمی کنم بلکه به عنوان اندیشه ای عرض میکنم. معتقد هستم که اگر اندیشه ناب اسلامی در فردی مثل حاج قاسم سلیمانی متبلور شود، همه به او عشق می ورزند و اگر در سازمانی مانند بسیج متبلور شود همه به آن عشق می ورزند! پس ما مجبوریم از سرچشمه های قرآن، احادیث، سیره نبوی (صل الله علیه) و علوی (علیه السلام) و مبانی دینی، آب زلال و تمیز برداریم تا مردم مصرف کنند و در واقع باید حوزه های علمیه، اندیشه های ناب را به جامعه و مسئولین پمپاژ نمایند.

امروز بیش از گذشته، به این اتفاقات نیازمند هستیم. در گذشته، یک تهییچ و شور حسینی می توانست به پیشرفت انقلاب، کمک کند؛ اما امروزه، باید سازوکارهای نوینی بنا کنیم. در غرب سازوکارهایی بنا شده که ادعا دارند مال ما بهترین است. باید ببینیم ساز و کارهای ما اینجا چیست؟ باید تنبلی ها کنار گذاشته شود و سمینارها، برنامه های گفتگو و نقادی برپا شود؛ اجازه بدهیم اندیشه های نو رشد کند و منتقد حرف خود را بزند و راه را باید باز کنیم؛ همان طوری برای کشور، باید جاده و اتوبان و… بسازیم.

از طرف دیگر، باید کشوری مملو از اندیشکده ها و پژوهشکده هایی باشد که روی اندیشه و نظرات کار می کنند و کل کشور را به یک دانشگاه بزرگ تبدیل کنیم، در این صورت، مطمئن خواهیم بود که کشورمان در حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی، از افکار و اندیشه هایی مانند اندیشه های شهید مطهری پشتیبانی خواهد کرد که مطالب نوین را از دین به سمت جامعه پمپاز و جامعه ارتزاقی می نماید. جامعه باید با ارتزاق از اندیشه های دینی سیراب شود که اگر به جامعه، آب زلال، رسانده نشود، ممکن است آب کثیف مصرف نماید

این سیاستگذاری مطلوب تا چه اندازه به تحقق رسالت و مأموریت های حوزه های علمیه کمک می کند؟

باتوجه به اینکه حوزه علمیه، متشکل از علما و طلاب و محققینی است که اندیشه هایش را به کار گرفته و وقت صرف می کنند؛ بنابراین، حوزویان باید وقتشان را به سمت چالش های مردم، جهت بدهند و جواب های دینی را کشف نمایند. علما و طلاب جوان و پرشور، غیر از آموزش سنتی که لازم است، باید دستور کار تعریف کنند و همه ساله برای ده-بیست تا چالش، راهکار دینی ارائه بدهند. به عنوان مثال: اگر بنده یک جزوه را از ده سال پیش، همه ساله به صورت تکرار درس بدهم، این کفایت نمی کند، بلکه باید دید از ده سال پیش تا حالا چه اتفاقاتی افتاده است؟ باید مطالب جدید را هم در کلاس بیاورم با اینکه باید دید مشکلاتی را که فرمول چند سال پیش حل می کرد، فرمول جدید هم حل می کند یا نمی کند؟ در حوزه علمیه هم اگر از جامع المقدمات تا دروس خارج، منجر به ارائه راه حل و سعادت مردم و جوانانی که در مشکلات خودشان غوطه ور هستند نشود و این دو در نقطه ای تماس پیدا نکند، سیاستگذاری ها جواب نمی دهد.

پیشنهاد شما برای ارتقاء فرایند سیاستگذاری حوزه در مواجهه با گام دوم انقلاب چیست؟

شاید بتوان گفت: علمای عزیز دستور بدهند تا طلاب، جزئیات گام دوم را از بیانیه استخراج نمایند و تقسیم کاری انجام بدهند که هر بخشی از حوزه، روی قسمتی از گام دوم کار نمایند، به نظرم گام دوم انقلاب، فرصت خوبی برای حوزه های علمیه است تا در مورد مسائل و رسیدن به آرمان هایی که در بیانیه اسم برده شده کارشان را آغاز نمایند. در این صورت، خیالمان راحت خواهد بود که سراغ مسائلی رفتیم که مورد تأیید و دستور مقام معظم رهبری (مدظله العالی) قرارگرفته است. البته تأکید می کنم نه اینکه تاکنون حوزه علمیه درگیر این گونه مسائل نشده است یا بی تفاوت بوده است، بلکه در متن مردم است و در مسائل مردم دخالت می کند، ولی عرض می کنم که توان و ظرفیت موجود در حوزه، بیش از اینها راهگشا و کمک کننده خواهد بود.

ضرورت توجه سیاستگذاران حوزه به دانش های جدید سیاستگذاری و حکمرانی را تا چه اندازه می دانید؟

با توجه به اینکه اسم حکومتمان جمهوری اسلامی است، علمای حوزه مرتباً باید به فهم مان از دین و پیاده سازی آن در اجرا، غنا ببخشند. ضمن اینکه ما به حکمرانان مهذب نیاز داریم که باید بروساوس نفسانی شان غالب باشند و بر مردم جفا نکنند و سندی که ضد منافع ملی است را امضا نکنند، اخلاقیات حکمرانی، دین داری و دین مداری و مطیع بودن در برابر دین را توسعه و ترویج بدهند. وظیفه خیلی مهم حوزه علمیه است که یک حاکم به لحاظ شخصیتی قابل اعتماد باشد، از انسان مستکبر، هر خطری برمی آید. ما به حکمرانان متعالی نیاز داریم که باید شخصیت این شخص هم متعالی باشد و روش حل مسائلش هم متعالی باشد. پس حوزه های علمیه باید در تربیت و اخلاق حاکمان، سهیم باشند و حاکمان شایسته را تحویل جامعه بدهند.

بحث دیگر دانش حکمرانی است که غیر از منش است که در مجموع یک حکمران مسلمان باید دانش، بینش، منش و کنش حکمرانی را دارا باشد که حوزه علمیه، باید برای اعمال این چهار گزینه، به صورت مستقیم و غیرمستقیم به ما کمک کنند.

  • دانش حکمرانی؛ یعنی مثلاً در اقتصاد چه تصمیمی بگیریم.
  • بینش حکمرانی یعنی اصل حکومت مال خدا است و ما باید به نمایندگی از خدا درست رفتار کنیم و این بینش را داشته باشیم که ما واسطه ای برای انجام کار خیر هستیم. بیت المال و امثالش دست ما امانت است که باید به درستی به نفربعدی تحویل بدهیم.
  • منش حکمرانی همان اخلاق الهی و دینی است که همان شیوه حکمرانی امام علی (علیه السلام) باید در حاکمان ما شکل بگیرد.
  • کنش حکمرانی اجرائیاتی است که انجام می دهیم، مثلاً باید حاکم همیشه پای کار و در کنار مردم روستا و دهات و … حضور داشته باشد و شب نخوابی و تلاش برای اجرا داشته باشد.

بنابراین اگر اندیشکده و پژوهشکده ها شکل می گیرند نباید فراموش کنند که دانش به تنهایی کافی نیست، بلکه به نظر ما باید این چهار تا کنار هم جمع شوند تا ما را به حکومت و تمدن نوین اسلامی برساند و حوزه علمیه باید جای خودش را در تربیت این گونه انسان های وارسته پیدا کند.

به بیان دیگر، همانطوری که حوزه، جایی برای تربیت انسان هایی به عنوان شوهر خوب، همسر خوب و … دارند، باید جایی هم برای تربیت حکمران خوب داشته باشد که حکمران خوب از پزشک خوب، کارمند خوب، کارگر خوب و… برتر است؛ چون حکمران خوب، امضاهای طلایی دارد و باید مواظب باشد که مبادا نیش قلمش در غیر مسیر حق امضایی نزند که گاهی اشتباه یا خطا و بی دقتی در امضاها خسارات جبران ناپذیری را به وجود می آورد. در این چهل سال بسیاری از حکمران ها پاک بودند و تعداد اندکی هم ناپاک بودند، به هرحال حوزه علمیه باید یک پایگاه آموزش جهت تربیت حکمرانان شایسته و بایسته ایجاد نماید.

کلید واژه ها: حوزه سیاستگذاری حوزه علمای حوزه حوزه علمیه علمیه سیاستگذاری حوزه علمیه ؟ حکمرانی مدرسه حکمرانی اندیشه


نظر شما :