سیاستنامه فرهنگی
تهدیدهای استارتآپها
استارتآپ نیز مانند بسیاری از پدیدههای دیگر، دارای دو روی مثبت و منفی است. در کنار ویژگیهای مثبتی که برای استارتآپها میتوان برشمرد، با کمی مداقه و بررسی دقیقتر و عمیقتر، میتوان تهدیدهایی را نیز در این حوزه مشاهده کرد. تهدیدهایی که در برخی سطوح میتوان آنها را مشاهده کرد و در سطوحی دیگر، هنوز فراگیر نشدهاند؛ اگرچه میتوان ردّپای آنها را دید. در این نوشتار سعی خواهد شد که برخی تهدیدهای ناشی از این حوزه برای کشور، اجمالاً توضیح داده شود. به طور کلّی این تهدیدها را میتوان در حوزههای «امنیتی»، «فرهنگی» و «بهکارگیری نخبگان در کشور» تقسیمبندی کرد.
تهدیدهای امنیّتی
آنطور که جسته و گریخته بیان میشود در سالهای اخیر با اوج گرفتن رشد استارتآپها در کشور، برخی از افراد و نهادها تحت عناوینی چون سرمایهگذاری و آموزش در حوزه استارتآپها وارد کشور شدهاند که بعضاً دارای سوابق امنیّتی منفی هستند. علاوه بر این، در سالهای گذشته شماری از این افراد و نهادها توانستهاند حسن شهرتی نیز بین فعّالان این حوزه کسب کنند. سرمایهگذاران و مربیّان خارجی نیز افزون بر آنها به بازار استارتآپی ایران وارد شدهاند. بر این اساس، میتوان ادّعا کرد که در این فضای کسبوکاری، زمینهای ایجاد شده که ممکن است محملی برای برخی تهدیدهای امنیّتی علیه کشور باشد. سوءاستفاده اطّلاعاتی، قلب این تهدیدها است (کلان دادههای تولید شده که در اختیار دشمنان شاید قرار بگیرد و یا دسترسی داشته باشند). زیرا این افراد در پوشش فعّالان استارتآپی، اوّلاً اطّلاعاتی فراوان درباره شرایط کسبوکار و بازار ایران به دست میآورند؛ و ثانیاً بسیاری از استارتآپها مجموعه دادههای عظیمی از رفتارها و اعمال شهروندان به دست آوردهاند که دسترسی خارجیها به این اطّلاعات میتواند باعث بروز مشکلات فراوانی برای کشور شود. برای مثال، استارتآپی که ارائهکننده خدمات مجازی کرایه خودرو است، در پایگاه داده خود مشخّصات مشتریان، سوابق استفاده از سرویس، محل سکونت و مکانهایی که افراد به آنجا رفتهاند را در اختیار دارد که مجموعهای ارزشمند برای هر دستگاه اطّلاعاتی به حساب میآید. بنابراین، فقدان نظارت لازم و عدم تدوین سازوکارهای مناسب در این عرصه میتواند این تهدید را به آسیب تبدیل کند.
برای مواجهه با این تهدید بایستی سازوکارها و قواعد مورد بازنگری قرار گیرند و حتّیالمقدور، مقابله با آن از سنخ پیشگیری باشد. یعنی، سازوکارها به گونهای طرّاحی شوند که حضور افراد گوناگون در قالبهای متفاوت، از قبیل بنیانگذار، سرمایهگذار و مربّی در زمینهای کاملاً شفاف باشد و قواعد و چارچوبهای منع ورود" افراد و نهادهای مسألهدار" تا حد ممکن مشخّص و ساماندهی شده باشند. در همین راستا، قواعد سرمایهگذاریها و نیز مسائلی مانند مالکیّت اطّلاعات و محلّ نگهداری کارسازها [۱] باید به خوبی مشخص شوند و بر رعایت آنها نیز نظارت مقتضی صورت گیرد. با تدوین سازوکارهای مناسب، نیاز به برخوردهای سلبی، که میتواند منجر به آثار منفی اجتماعی شود، کاهش بسیار مییابد. در واقع، شرایطی که بالفعلشدن این تهدید را تسهیل میکند، نبود سازوکارهای قانونی و مقرّراتی مشخّص است که این فضا را برای نفوذهای اطّلاعاتی و امنیّتی مهیّا میسازد.
علیرغم آنچه بیان شد، در شرایط کنونی، برخی از نهادهای حاکمیّتی چشم خود را بر چنین تهدیدی بستهاند و آن را انکار میکنند. این برخورد نیز عرصه را برای عملیشدن چنین تهدیداتی مهیّا کرده است. در حالی که با هوشیاری این نهادها و نقشآفرینی مؤثّر آنها در شفافکردن هرچه بیشتر این حوزه، میتوان بخش قابل توجّهی از تهدید را پیش از نیاز به برخوردهای سلبی نهادهای امنیّتی، خنثی کرد.
تهدیدهای فرهنگی
به جرأت میتوان ادّعا کرد که مهمترین تهدیدی که گسترش فضای استارتآپی میتواند به همراه داشته باشد، تهدید از ناحیه فرهنگ و پروژه تغییر نرم است. این مسأله آنقدر جدّی است که حتّی برخی مقامات ارشد آمریکایی در پیام خود به جوانان ایرانی توصیه میکنند که به سمت راهاندازی استارتآپها بروند! نکتهای که در اینجا وجود دارد آن است که در موج ترویج استارتآپها و معرّفی این عرصه به جوانان (عمدتاً فرهیختگان) که در چند سال اخیر بسیار شدّت گرفته، بیشتر از آنکه شاهد نگاهی کارآفرینانه و مبتنی بر اقتضائات بومی باشیم، شاهد ترویج الگوهای غربی این حوزه هستیم و ریشه اصلی این الگوها، سیستم بازار آمریکا و اکوسیستم دره سیلیکون [۲] بوده است. بنابراین، این شیوه ترویج، ترویج الگوی اقتصادی نئولیبرال آمریکایی، الگوی اکوسیستم، اکوسیستم دره سیلیکون، شرکتهای الگو، شرکتهای آمریکایی مانند گوگل، آمازون، فیسبوک، و نظریهها و چارچوبهای آموزشی مبتنی بر دانشهای وارداتی از این زمینه است (دورههای آموزشی برای استارت آپهای داخلی در خارج برگزار میکنند (پروژه YGL ( Young Global Leaders ) و دولت استارت آپی (مهندس جهانگرد برآمده از استارت آپ هاست).
پرواضح است که
- استفاده از تجربیّات موجود دنیا و دانش تولید شده، بهویژه در شرایط فقدان دانش و تجربه بومی مدوّن، در حدّی که بتوان به منزله الگویی مستقل بر آن تکیه کرد، امر مذمومی نیست.
- ولی مسأله زمانی رخ میدهد که این نوع الگوسازی تصویری از غرب به جوانان ارائه کند که در آن، غرب در هالهای از تقدّس و تحسین قرار دارد.
- این تصویر تفاوت زیادی با تصویر استکباری از غرب دارد و بر ساختی تزیینشده از آن است.
- روشن است که با گذشت یک دوره زمانی چندساله، این تصویر به تصویر ذهنی افراد جامعه تبدیل میشود و در آن زمان است که مفاهیمی چون مبارزه با استکبار، رنگباخته و بیمعنا خواهند بود.
- چرا که کشوری مانند آمریکا، مستکبر و ظالم نیست؛ بلکه کشوری موفّق و پیشرو است که ما نیز باید با الگوبرداری از آن، هر چه بیشتر در آن جهت پیشرفت کنیم.
ردّپای این مسأله، هماکنون نیز کم و بیش در فضای استارتآپی کشور مشاهده میشود.
کوشش برای ایجاد حس انزوا از آرمانهای انقلاب و در نتیجه تغییر فرهنگی
صورتبندی مسأله به این صورت است که:
- نمایشی از وضعیّت اقتصاد دنیا نشان داده میشود که در آن، شاهد اقتصادی به اصطلاح جهانی هستیم،
- کشورها در این سیستم اقتصادی، همافزایی مسالمتآمیز دارند و همه از مزایای این همزیستی بهرهمند میشوند.
- در همین راستا، هنگامی که ما با قویترین عضو این سیستم (آمریکا) درگیر شویم، از این سیستم کنار گذاشتهشده و منزوی میشویم.
- این انزوا به عقبماندگی کشور میانجامد!!!!.
- پس، برای پیشرفت باید از درگیری بیمورد خودداری نمود و وارد این سیستم شد؛
- همانطور که برخی کشورهای دیگر، مانند کرهجنوبی، هند، مالزی و چین که تا چند دهه قبل کشورهایی توسعهنیافته محسوب میشدند، به دلیل عدم درگیری با ابرقدرتها توانستند در سیستم اقتصاد جهانی حضور پیدا کرده و با اجرای سیاستهای متناسب با آن، پیشرفت کنند.
- اکوسیستمهای استارتآپی نیز ذیل همین اقتصاد جهانی تعریف میشوند.
- این حس انزوا وقتی ایجاد میشود که سرمایهداران بزرگ غربی در انواع اکوسیستمهای کشورهای در حال توسعه سرمایهگذاری کرده و حمایتهای زیادی را انجام میدهند؛
- عموماً شرایط در مورد ایران متفاوت است و اینگونه نیست. همین امر باعث میشود افرادی پرشور که میل شدیدی به رشد و پیشرفت دارند، به آرمانهایی که آنان را از پیشرفت و بهرهمندی از چنین امکاناتی دور میسازند، بدبین شوند.
- جوّ موجود در فضای استارتآپی کشور تحریککننده این نوع نگرش است و بر اسطورهسازی مستمر از شرکتها و کسبوکارهایی مبتنی است که ترویجگر این نگاه اقتصادیاند؛ نگاهی که در آن برای پیشرفت ناگزیریم به این سیستم بپیوندیم و راه مستقلی وجود ندارد! در این فضا، کمکم این نگرش موجّه میشود که بخشی از آرمانها و شعارهای انقلاب (مانند مبارزه با استکبار، دفاع از مستضعفین و استقلال از ابرقدرتها) مزاحم پیشرفت کشورند و باید از آنها کوتاه آمد.
- ترویج سبک زندگی از دیگر اقدامات استارت آپها است، نوع لباسها و کتابهایی که در دیجی کالا به فروش میرسد و...
ارزشهای غربیٍ ارائهشده به منزله اصول و مبانی فضای استارتآپی است.
- در واقع، الگوهای ترویجی در فضای استارتآپی کشور، الگوهای منبعث از نگاه سرمایهداری هستند و طبیعتاً ارزشهای حاکم بر آنها نیز متأثّر از همین نگاه است.
- البته این ارزشها در علوم دانشگاهی ما نیز دیده میشوند؛
- ولی از آنجا که قلمرو استارتآپها از سطح نظریه فراتر رفته و در عمل نیز امتداد مییابد، و از سویی ارتباط استارتآپها با جامعه و وسعت تأثیر و تأثّرات آنها بیشتر است، دامنه و شدّت اثرات آن نیز بیشتر خواهد بود. این اثرپذیری نگرشی، تأثیرات بلندمدّت و خزندهای بر چارچوبهای فرهنگی و ارزشی جامعه ما میگذارد.
بر اساس آنچه بیان شد، شرایط موجود در فضای استارتآپی کشور در حال حرکت به سمت و سویی است که به ابزاری مهم در جهت تغییر نرم در جامعه ایران بدل گشته و دشمنان نیز بر این نوع تغییر، حساب ویژهای باز کردهاند. از آنجا که این فرآیند تغییر، روندی بسیار خزنده دارد و تأثیراتش بیشتر تدریجی و مخفی است تا دفعی و آشکار، شناسایی دقیق و برخورد مناسب و به موقع با آن بسیار ضروری است که هوشیاری کامل نهادهای مسئول را میطلبد.
تهدیدات مرتبط با بهکارگیری نخبگان
یکی از تهدیدات گسترش و ترویج فضای استارتآپی کنونی کشور، اشتغال نخبگان کشور به کارهای با اولویّت پایینتر است. در شرایطی که موقعیّت کار در حوزههای پراولویّت کشور برای نخبگان مهیّا نیست و جذابیّتهای موجود در فعالیّتهای استارتآپی، به ویژه استارتآپهای بخشهای خدماتی و بعضاً لوکس، بالاست، نخبگان و استعدادهای جامعه به سمت دسته دوم کشیده میشوند و در آنجا فعالیّت میکنند. این در حالی است که غالب فضای استارتآپی که بر آن تأکید شده و ترویج میشود، استارتآپهایی هستند که بیشتر در بخش خدمات روبنایی و سطحی جامعه مشغول به فعالیّتاند (اسنپ، تپسی، دیجی کالا، …)
(آمارها نشان میدهد تعداد زیادی از نخبگان در دانشگاههای فنی به سمت رشتههای IT گرایش پیدا کرده اند)
و عمده جذب نخبگان نیز بهواسطه ارزشهای مالی و کسب درآمد است. روشن است که فرد نخبه در این حیطه میتواند با تکیه بر تواناییهای خود جایگاهی مناسب دستوپا کند. ولی نکته اصلی آن است که چنین نخبهای برای کشور در نقاط زیربناییتر و حساستری باید کارکرد داشته باشد و به امور پیچیدهتر و بغرنجتر کشور بپردازد.
فضای استارتآپی کنونی کشور و تبلیغات پیرامون آن به گونهای است که عملاً نخبگان و استعدادها را به سمت کارهایی جذب میکند که علیرغم فواید و مزیّتهای خاص خود، عموماً از نظر کلان، اولویّت بالایی برای کشور ندارند. در حالی که با توجّه به برخی کمبودهای اساسی در مسائل زیربنایی کشور، نیاز به حضور حداکثری نخبگان برای رفع این مسائل در حوزههای گوناگون وجود دارد. در این میان بایستی خاطرنشان کرد که علیرغم قضاوت ظاهری که ممکن است انگشت اتّهام را متوجّه جامعه نخبگان سازد، باید گفت که شاید نخبگان کمترین سهم را در این مشکل داشته باشند. در واقع، مشکل اصلی آنجاست که در شرایط کنونی، کشور ساختار مناسبی برای بهکارگیری و درگیرکردن نخبگان خود در امور اولویّتدار و زیربنایی ندارد. هنگامی که از یک سو ساختار مناسب وجود ندارد و از سوی دیگر شرایطی وجود دارد که میتواند یک جوان بااستعداد تحصیلکرده را، چه از بعد مادی و چه از بعد روانی راضی کند، به جای آنکه استعداد نخبگان در جهت رفع مسائل زیربنایی کشور بهکار گرفته شود، در اموری به کار گرفته میشود که غالباً نیاز به استعدادی ویژه ندارند و بسیاری از افراد در جامعه میتوانند تأمین آن را بر عهده بگیرند؛ در حالی که برای فعالیّتهای زیربنایی، افراد زیادی در یک کشور وجود ندارند.
بنابراین، در صورت عدم توجّه دقیق به این موضوع و چارهاندیشی برای آن، که باید شامل سازوکاری مناسب برای بهکارگیری نخبگان در حوزههای بنیادین و با اولویّت کشور باشد، در بلندمدّت شاهد جذب بیش از پیش استعدادها در امور کسبوکار و بازاری خواهیم بود؛ در حالی که نیازی وافر به حضور این نخبگان در بخشهای زیربنایی کشور داریم. شاید بهتر باشد نهادهای مسئول در جامعه به سمتی حرکت کنند که از سبک کسبوکارهای استارتآپی برای انجام امور اولویّتدار استفاده کنند تا جذابیت این سبک، نخبگان را راغب به فعالیّت در حوزههای مذکور نماید.
نظر شما :